فهرست مطالب

تحقیقات بنیادین علوم انسانی - سال پنجم شماره 2 (پیاپی 15، تابستان 1398)

نشریه تحقیقات بنیادین علوم انسانی
سال پنجم شماره 2 (پیاپی 15، تابستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/05/10
  • تعداد عناوین: 6
|
  • احمدرضا یزدانی مقدم* صفحات 7-34

    این مقاله، با استفاده از تحلیل متون مربوط، بر آن است که نسبت عدالت اجتماعی و دولت را از منظر فلسفه سیاسی علامه طباطبایی توضیح دهد. نگارنده در این مقاله نشان می دهد که دیدگاه علامه طباطبایی درباره عدالت اجتماعی مستقل است و با دیدگاه های موجود در این باره تفاوت دارد. فلسفه سیاسی علامه طباطبایی درباره عدالت اجتماعی، بر پایه جایگاهی که برای اجتماع و هویت مستقل آن و نسبت فرد و اجتماع قایل است، به فرد و حقوق فردی اهمیت می دهد و به نقش اجتماع در فراهم آمدن ثروت فردی هم توجه دارد؛ ازین رو، از افراط و تفریط در دولت گرایی یا بازار آزاد برحذر می دارد و بر هویت مستقل اجتماع و تقدم آن بر دولت و وظایف دولت در قبال عدالت اجتماعی تاکید دارد. نتایج این مقاله برای برنامه ریزی های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی قابل استفاده است.

    کلیدواژگان: فلسفه سیاسی، علامه طباطبایی، عدالت اجتماعی، اجتماع، دولت
  • مسعود نورعلیزاده میانجی* صفحات 35-62

    برای دستیابی به پیشرفت علمی در علوم انسانی اسلامی، ازجمله روان شناسی اسلامی، نیاز به بنیان نهادن و توسعه روش های پژوهش در این حوزه است. با طراحی روش های ساخت یافته و نظام مند، با اتکا به شیوه های اجتهادی و فهم متون اسلامی و حاکم کردن نگرش سیستمی و ساختاری می توان در تحلیل مسایل پیچیده انسانی و کشف واقعیت های روان شناختی بسیار موثر عمل کرد و زمینه نظریه پردازی را با توجه به منابع وحیانی اسلامی فراهم کرد. این امر نیازمند گام برداشتن در حوزه پژوهش های پیشرفته مدل یابی و تبیین سازوکار روابط میان سازه ها در یک شبکه منسجم سازواره ای است.
    برای انجام این پژوهش که از نوع «بنیادی» و «توسعه ای» است و به لحاظ راهبردی از نوع «توصیفی تحلیلی» است، به مقتضای هر مرحله از گردآوری و پردازش اطلاعات از «روش اسنادی» و «روش تحلیل محتوای کیفی» بهره گرفته شد. برای رسیدن به اهداف این پژوهش، با بهره مندی از روش ها و تکنیک های برون دینی (مانند روش های معناشناختی و چندمتغیری)، کوشیدیم مبتنی بر مبانی روش شناختی پارادایمی و براساس پارادایم اجتهادی و بهره مندی از روش های درون دینی و با به کارگیری تمام ظرفیت های روش های اجتهادی، اعم از اصول فقه و استنباط و روش های فهم متن (تفسیری و حدیثی)، برای فهم گزاره های اسلامی به طراحی روش مدل یابی مفاهیم و سازه های روان شناختی از آن ها بپردازیم.
    در نتیجه این پژوهش، به «روش مدل یابی اسلامی روان شناختی» که دارای فرایند نظام مند متشکل از مراحل چهارگانه مفهوم پردازی، صورت بندی، اعتبارسنجی و تبیین و تفسیر مدل است دست یافتیم که خود دربردارنده شش گام مسئله شناسی و فرضیه پردازی، فهم پژوهی و استخراج مفاهیم از متون اسلامی، بسط مفهومی مدل، طراحی و ساخت مدل مفهومی، اعتباریابی و تبیین و تفسیر نتایج مدل یابی است. اجرای موفق این روش در یک نمونه و در عالی ترین سطح مدل یابی پیچیده، یعنی از نوع «مدل میانجی تعدیل شده»، نشانگر کارایی آن بود. از دستاوردهای دیگر این پژوهش تنقیح و بهبود «روش فهم روان شناختی متون اسلامی» و کاربست متناسب نرم افزار تحلیل کیفی اطلس تی (ATLAS.ti) در افزایش دقت و قوت روش کنونی است. درنتیجه، این روش می تواند بر نظام مندی، قابلیت داوری و اعتبار پژوهش های علوم انسانی از متون اسلامی بیفزاید.

    کلیدواژگان: روش، مدل یابی، متون اسلامی، قرآن و حدیث، سازه روان شناختی، فهم متن، پارادایم اجتهادی
  • محمد پزشگی* صفحات 63-80

    مسئله «واقع گرایی» برای فلسفه اسلامی آن است که چگونه می توان واقعیت اجتماعی را تحلیل کرد که بتواند با هستی شناسی این فلسفه منطبق باشد و پدیده های اجتماعی را براساس آن بررسی کند؛ از این رو، هدف مقاله حاضر تحلیل امور واقع اجتماعی در حکمت متعالیه است. مدعای نویسنده آن است که نظریه امر واقع اجتماعی با هستی شناسی حکمت متعالیه همخوان است. در مقابل این مدعا نظریه ای قرار دارد که فلسفه اسلامی را برای مطالعه علوم انسانی و اجتماعی مناسب نمی داند. برای بررسی مدعای فوق از روش اسنادی و تحلیل کلمات فیلسوفان متعالی استفاده شده است. نتیجه حاصل از این نوشته اثبات واقع گرایی در شاخه فلسفه اجتماعی و فلسفه علوم اجتماعی است؛ چنان که واقع گرایی پایه فلسفه اسلامی دانسته شده است. از دستاوردهای این مقاله می توان در نظریه پردازی اجتماعی و شاخه فلسفه علوم اجتماعی استفاده کرد.

    کلیدواژگان: حکمت متعالیه، امر واقع اجتماعی، نظریه اجتماعی، فلسفه علوم اجتماعی
  • عباس چهاردولی، علیرضا پیروزمند، حسین تاج آبادی، حمیدرضا رضایی، حسین عسکری* صفحات 81-116

    با توجه به نقش تمدن سازی و اعتبار سرمایه ای علوم انسانی موجود در جوامع غربی، گروهی از دانش پژوهان ذیل پارادایم دانش شناسی سکولار، نظریه ها و الگوهایی را برای کاربردی سازی علوم انسانی موجود ارایه کرده اند. در همین راستا، با مطالعه ای روشمند می توان به دوازده نظریه و الگوی زیر دست یافت که علاوه بر ادعاهایی در عرصه تولید دانش، کاربردی سازی دانش از دغدغه های اصلی آن ها به شمار می رود. این الگوها را به جهت فصل مشترک، می توان ذیل سه الگوی اول، دوم و سوم تولید دانش صورت بندی و تحلیل کرد.
    در این پژوهش با روش تحقیق توصیفی تحلیلی و بهره مندی از دو راهبرد پژوهشی «خلاصه اسناد و مدارک (فیش برداری)» و «تفکر پایان تا آغاز»، پس از مفهوم شناسی حوزه کاربردی سازی و مفاهیم هم پیوند با آن همانند تجاری سازی، سودمندسازی، کارآمدی و کارکردگرایی، الگوها و نظریه های پیش گفته با توجه به ارزش های پارادایم دانش شناسی اسلامی و برخی دانش پژوهان منتقد غربی همانند ژان فرانسوا لیوتار موردارزیابی انتقادی قرار گرفته اند.
    سیطره نگاه های ماتریالیستی، کالایی و بنگاهی و تقویت منفعت گرایی و نسبیت گرایی به دانش و انکار حقیقت گرایی و ضعف اخلاق و معنویت و نگاه اومانیستی و ابزاری به عالم، آدم و علم و دانش ازجمله اشتراکات و نتایج نظریه ها و الگوهای کاربردی سازی در علوم انسانی موجود است.

    کلیدواژگان: علوم انسانی موجود، علوم انسانی اسلامی، پارادایم دانش شناسی سکولار، پارادایم دانش شناسی اسلامی، الگوها و نظریه های کاربردی سازی، ارزیابی انتقادی
  • اصغر باقرزاده*، علی محمد احمدوند، نبی الله دهقان، محمدابراهیم سنجقی، کاظم دهقان ده جمالی صفحات 117-150

    هدف اصلی این مقاله تبیین مبانی و اصول مدیریت دانش از منظر اسلام با بهره گیری از تفسیر تسنیم و کتاب روایی میزان الحکمه است. روش پژوهش در این تحقیق روش تحقیق نظریه مبنایی است. در این پژوهش ابتدا متون تحقیق با هدف کشف مضمون محوری یعنی دانش و موضوع های مرتبط با آن بررسی و کدگذاری اولیه شد. پس از استخراج مفاهیم با بررسی دقیق آن ها، مقوله ها تدوین و ارتباط آن ها با هم بررسی شد. طبقه های مختلف حاصل از مفاهیم و مقوله ها، مضامین کلی را شکل دادند و در مرحله آخر مضامین از حیث ماهیت و نسبتشان با یکدیگر تحلیل شدند. به کمک پرسش های اصلی ارکان نظریه ساز یعنی معرفت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی و روش شناسی دانش و ماهیت آن، ویژگی های دانش، مراتب آن و ارزشمندی آن مشخص شد. در بررسی فرایندهای مرتبط با مدیریت دانش در داده های تحقیق مشخص شد مقدمات کسب دانش، کسب دانش، تحلیل و ارزیابی دانش، به کارگیری و ذخیره سازی دانش از مهم ترین ارکان مدیریت دانش به حساب می آیند. مشخص شدن عوامل موثر بر اجرای مدیریت دانش، همچون درنظرگرفتن بستر حاکم بر تولید و به کارگیری دانش و نیز هدف از علم آموزی و وظایف فراگیران دانش و دانشوران از دیگر دستاوردهای این تحقیق است. نتایج حاصل از بررسی متون تحقیق بیانگر آن است که هدف اصلی خلقت بشر ارتقای دانش و معرفت اوست. انسان برای دستیابی به هدف خلقت به کسب و به کارگیری دانش نیازمند است و برای تامین زندگی دنیا و آخرت خود به دانش توصیه اکید شده است. همچنین، دانش در اسلام از سطح پایین آن، که مربوط به عالم دنیاست و نیازمند ابزار مادی است و از آن به دانش تجربی یاد می شود، آغاز و به سطوح بالاتری می رسد که ابزارها و روش های دیگری به جز روش ها و ابزار مادی دارد و ماندگاری و ارزشمندی بیشتری دارد. دانش پایان ناپذیر بوده و برای کسب آن از عوامل معنوی نیز می توان کمک گرفت. در بخش نهایی تحقیق بین اصول و مبانی منتج از این تحقیق با اصول و مبانی مدیریت دانش رایج مقایسه ای صورت گرفت.

    کلیدواژگان: مدیریت دانش، مبانی و اصول مدیریت دانش، نظریه مدیریت دانش، مدیریت دانش در اسلام
  • سعید جلیلی، سید کاظم عبادی* صفحات 151-178

    نوآوری و پویایی فکری و نوبه نو شدن محتوایی از مقاصد راهبردی نظام اسلامی بوده که در سند چشم انداز 1404 و بیانات رهبری مورد تاکید قرار گرفته است. اندیشه نو و راه گشا مهم ترین عنصر در قدرت نرم جبهه اسلام در مقابل تمدن غرب و قدرت های استکباری است. ازاین‎رو پرداختن به چیستی و چگونگی نوآوری فکری مبتنی بر تعالیم دین اسلام امری ضروری است. رونق نواندیشی یا نوآوری فکری به نظریه پردازی، تولید علم، ارتقا و کارآمدی علوم به ویژه در علوم انسانی و اجتماعی منجر خواهد شد. این مقاله به روش تحلیل محتوای کیفی مبتنی بر نظریه و روش داده بنیاد انجام شده و پس از تبیین چیستی نوآوری در حوزه علم و اندیشه، بر نوآوری فکری مبتنی بر اصول و آموزه های دینی متمرکز شده و الگویی شامل «التزام به سنت های الهی و ضروریات و اصول» به عنوان عناصر ثابت و جاودانه دین اسلام، «نوآوری در نگرش» و «نوآوری در روش»، برای حصول به اندیشه نو ارایه می دهد. در این مدل سه مقوله «نوآوری در فرهنگ»، «نوآوری در سازمان» و «نوآوری زیبایی شناختی» به عنوان مقوم و تسهیل گر و تسریع کننده نواندیشی تشریح می گردد.

    کلیدواژگان: نوآوری فکری، نگرش، پارادایم، روش، فرهنگ، سازمان، زیبایی شناختی